سیزده بدر:
شب شد و “گامی پا گام” دوست گامبیتی شیرین از او در باره برنامه فردا سئوال کرد.
شیرین با خوشحالی جواب داد: فردا سیزدهم فروردین است، “گامی پا گام” فردا میریم سیزده بدر! آخ جون.
“گامی پا گام” که اطلاعی از این مو ضوع نداشت گفت: امیدوارم جالب باشد، خواهیم دید.
خلاصه صبح شد و خانواده شیرین به همراه خانواده دایی بابک به یکی از پارک های شهر رفتند.بعد از پیدا کردن جای مناسب و استقرار، کوچک و بزرگ به فکر سرگرمی مناسب افتادند تا او قات خوشی در کنار هم داشته باشند.
بچه ها بعد از مقداری بازی و فعالیت نشستند تا خستگی در کنند، شیرین فکر کرد برای دوست گامبیتی اش “گامی پا گام” در مورد سیزده بدر توضیح دهد،او گفت:
درباره سیزده بدر:
از گذشته های دور این طوری بوده که مردم نوروز را دوازده روز جشن می گرفتند،و در آخرین روز جشن نوروز ،روز سیزدهم، همه خانواده ، گروهی و دسته جمعی ،سیزده بدر را در خارج از خانه ،و در دامان طبیعت،میگذرانند.به همین دلیل به روز سیزده بدر،روز طبیعت هم می گویند.در این روز باید با طبیعت مهربان باشیم ، به آن اسیب نزنیم و از آن محافظت کنیم.
برای “گامی پا گام” جالب بود که با وجود شلوغی پارک ، خانواده ها با فاصله کمی از هم نشسته بودند وکسی کاری به دیگری نداشت، و این به آن معنی است، که سیزده بدر برای همه مهم است.زمان به سرعت گذشت و کم کم زمان رفتن داشت نزدیک می شد که آرش ،پسر دایی شیرین که از نشستن خسته شده بود به بچه ها پیشنهاد داد، باقیمانده خوراکی ها را بر دارند و به گربه های پارک،غذا بدهند.فکر خوبی بود.بچه ها همگی شروع کردند به جمع کردن غذاهای مانده ، با این کار خود به خود،تفکیک زباله هم انجام شد.
گشت و گذار بچه ها:
بچه ها، با هم ،شروع به گشت زدن در پارک کردند، و به گربه های بزرگ و کوچکی که نیاز به توجه داشتند، با اشتیاق،غذا می دادند. اینطوری کلی گربه سیر شدند.البته چند تا بچه دیگر هم ،با دیدن کار آن ها خودشان هم دست به کار شدند. آن ها با هم دوست شدند و حتی چند تا عکس دسته جمعی هم گرفتند تا از روز سیزد ه بدر خاطره خوشی داشته باشند.
مو قع رفتن که شد،”گامی پا گام” دوست گامبیتی ما ،گفت: “راستی که روز سیزده بدر، روز طبیعت است.چون هم خودمان از طبیعت سبزو و زیبا لذت بردیم ،هم آشغال نریختیم، و هم موجودات دیگر اطرافمان را ،تا جایی که در توان داشتیم،سیر کردیم.”
بچه ها سیزده بدر شما چطور بود؟
#گامبیت-نامه