مترجم: رحیم نعمانی
داستان «شنل قرمزی و گرگ بدجنس» که حالا برای کودکان دنیا آشناست، ورسیونهای متعددی دارد. اولین بار در ۱۶۹۷ در دربار لویی چهاردهم برای تربیت کودکان به شکل کتاب درآمد. در ابتدای قرن هجدهم به انگلیسی ترجمه شد و در قرن نوزدهم برادران گریم به آلمانی از آن اقتباس کردند. داستان گشت و گشت و البته در هرکدام از این ورسیونها تغییراتی کرد که عمدتاً در راستای کم کردن خشونت آن بود. حالا در زمان حاضر هم خشونت داستان و هم رویکردش به الکل مورد انتقاد است و خیلیها اعتقاد دارند باید در کتابهای امروزی تغییر کند.
شنل قرمزی کوچولو [که به فارسی با عنوان داستان شنل قرمزی و گرگ بدجنس ترجمه شده است. مترجم] بخشی از مجموعهی داستانهای عبرتآموز از روزگاران گذشته بود که نخستین بار در سال ۱۶۹۷ در پاریس منتشر شد، مجموعه داستانهایی که شارل پِرو از داستانهای عامیانه اروپا اقتباس کرده بود تا برای تربیت کودکان دربار لویی چهاردهم، برای مقاصد آموزشی به کار بروند. داستانهای پرو نخستین بار در سال ۱۷۲۹ تحت نام داستانها و حکایتهایی از روزگاران گذشته Histories or Tales of Past Times توسط رابرت سَمبِر به انگلیسی ترجمه شدند.
داستان شنل قرمزی که حالا غالباً جداگانه منتشر میشود در طول زمان دچار دگرگونیهای بسیاری شده است. ورسیون مشهور امروزی آن که در کتابهای داستان کودکان در ایالات متحده چاپ میشود بازنویسی قصه توسط جیکوب و ویلهلم گریم است که در سال ۱۸۱۲ در آلمان منتشر شد. نخستین ترجمهی دقیق این مجموعه به انگلیسی در سال ۱۹۴۴ تحت عنوان افسانههای برادران گریم به طبع رسید.
خلاصهی داستان شنل قرمزی
داستان شنل قرمزی، داستان دختر کوچولوی شیرینی است که به قصد دیدن مادربزرگش با سبدی پر از میوه و شراب رهسپار خانهی او میشود. راه خانهی مادر بزرگ از میان جنگل میگذرد. وسط راه گرگی به دخترک برمیخورد و از او میپرسد کجا میرود. دخترک مقصدش را به گرگ میگوید. گرگ از راه میانبری زودتر خود را به خانهی مادر بزرگ میرساند، مادر بزرگ را میخورد و با لباسهای مادر بزرگ در خانه منتظر دخترک مینشیند. دختر کوچولو از دیدن مادر بزرگ جا میخورد و چیزهایی دربارهی اندازهی چشمها، گوشها و سایر اعضای بدن گرگ میگوید.
جملهی آخرش این است که «وای مادر بزرگ عجب دهان گندهای داری!» گرگ با شنیدن این جمله به جلو میجهد و فریاد میزند «که به درد خوردن تو میخورد.» بعد شنلقرمزی را میخورد. وقتی گرگ میخوابد، شکارچی پیدایش میشود، شکم گرگ را پاره میکند و دختر کوچولو و مادر بزرگش را نجات میدهد. آنها سنگهای بزرگی جمع میکنند و شکم گرگ را با آنها پر میکنند. بعد سه نفری جشن میگیرند، شراب مینوشند و غذاهایی را که دخترک آورده است نوش جان میکنند.
داستانِ سانسورِ شنل قرمزی
داستان پرو در اصل همان جایی تمام میشود که گرگ مادر بزرگ و شنلقرمزی را میخورد و از شکارچی و نجات آنها خبری نیست. این داستان که در دربار لویی چهاردهم نوشته شد قرار بود به عنوان وسیلهای برای آموزش کودکان و هشدار به آنها درباره خطراتی که در دنیای پیرامونشان وجود دارد به کار رود. نتیجهی اخلاقی پرو به صراحت گفته نشده، اما هدف داستان این بوده است که دربارهی تماس با غریبهها و سفر به تنهایی هشدار بدهد. برخی نویسندگان معاصر معتقدند داستان به طور خاص خطاب به زنان و دختران نوشته شده تا ضرورت داشتن یک همراه و حامی مرد را به آنها یادآوری کند.
برادران گریم پایان داستان شنل قرمزی را کمی تلطیف کردند چرا که هدفشان بیشتر خلق سرگرمی بود تا پیامهای اخلاقی مورد نظر شارل پرو. آنها ظاهر و رفتار خشن گرگ را حفظ کردند، اما جنگلبان نیرومندی را با یک تبر وارد ماجرا کردند تا دو زن قربانی را نجات دهد. روایتهای آمریکایی داستان پایان جدید برادران گریم را حفظ کردند، اما برخوردشان با خشونت رویدادها فرق میکرد؛ گاهی جنگلبان خشن را به شکارچی مهربانی تبدیل کردند که شنلقرمزی و مادربزرگش را نجات میدهد.
چالشهایی که این حکایت در ایالات متحده با آنها روبهرو شد بیشتر به ورسیونی مربوط میشوند که در سال ۱۹۸۹ توسط انتشارات Houghton Mifflin منتشر شد. در سال ۱۹۹۰ در شهر امپایر ایالت کالیفرنیا، مدرسهی منطقه کتاب را ممنوعه اعلام کرد چرا که به نظر اولیای امور بطری شراب در انتهای داستان «مصرف الکل را محکوم نمیکند.» مدیر منطقه علاوه بر این اظهار نگرانی کرد که صحنهی نجات شنلقرمزی و مادر بزرگش از شکم گرگ بیش از اندازه خشن و لذا برای کودکان نامناسب است.
در همان سال کتاب در مدارس ابتدایی کالوِر سیتی کالیفرنیا هم ممنوع اعلام شد، چرا که به زعم مسئولین امر کتاب «تصویر نادرستی از مصرف الکل» به کودکان ارائه میکند. بخصوص دربارهی بند آخر داستان، جایی که شکارچی گرگ را میکشد و مادر بزرگ کمی شراب میخورد، اظهار نگرانی کردند. بخصوص که مادر بزرگ بعد از نوشیدن شراب خود را سالم و قوی میبیند، به اندازهای که کثافتکاریهای گرگ را جمعوجور میکند.
حضور بطری شراب در تصویرسازیهای داستان شنل قرمزی در سال ۱۹۹۰ در مدارس ابتدایی کلِی کانتی فلوریدا هم با اعتراض والدین بچههای کلاسهای پنجم و ششم مسالهساز شد. هیئت امنای مدرسه کمیتهای تشکیل داد تا اعتراضات والدین و محتوای کتاب را بررسی کند و قرار شد تا اعلام نظر کمیته، کتاب از برنامهی کلاسهای مدرسه حذف شود. بعد از اعلام نظر کمیته مبنی بر حفظ کتاب در برنامهی درسی، شنل قرمزی دوباره به کلاسها برگشت.
در سال ۱۹۹۱ معلمی در برادفورد کانتی فلوریدا شکایتی مطرح کرد مبنی بر اینکه کتاب به خاطر رفتار گرگ مروج خشونت است. همین معلم پرسشهایی هم درباره مناسب بودن عمل دخترک که برای مادر بزرگش شراب میبرد و تازه مادر بزرگ از این شراب مینوشد، مطرح کرد. کتاب را به قفسهی کتابهای «امانت محدود» منتقل کردند.
معنیاش این بود که کتاب فقط به دانشآموزانی امانت داده میشد که آن را با عنوان مشخص و نام نویسنده تقاضا میکردند و علاوه بر این قرار شد مدرسه یک ورسیون غیرالکلی از کتاب را تهیه کند. در همان سال دو معلم در لِوی کانتی فلوریدا به همین دلایل به مخالفت با این کتاب قصهی کودکان برخاستند و خواهان جمعآوری آن از کتابخانههای مدارس شدند، اما کمیتهای مرکب از کارشناسات تعلیم و تربیت و والدین به زیان آنها رای داد.
منبع: