صفحه نخست
صفحه نخست

رشد روانی و عاطفی کودک

گام‌هایی موثر برای رشد عاطفی کودک

سازگاری با دنیای پیرامون و برقراری ارتباط و تعامل موثر با اطرافیان، نیازمند داشتن سواد و رشد روانی و عاطفی است. رشد روانی طی فرایند رشد فیزیکی و به موازات پیشرفت قسمت‌های مختلف مغز اتفاق می‌افتد و تحت تاثیر عوامل زیستی،تربیتی و وارثتی قرار می‌گیرد. رشد عاطفی نیز با شناخت احساسات خود و دیگران و کنترل و مدیریت احساسات آغاز می‌شود و جنبه‌های مختلفی دارد.

رشد روانی و عاطفی چگونه است؟

رشد عاطفی، مسیر تجربه و درک احساسات و عواطف، همچنین قدرت بیان و ابراز احساسات است، که از دوران کودکی شروع شده و شکل می‌گیرد. رشد عاطفی ابعاد گوناگونی دارد. اولین مرحله‌ی رشد عاطفی، شناخت احساسات و عواطف است و سپس درک این موضوع که این احساس چگونه و چرا به وجود می‌آید و در نهایت، تشخیص احساسات خود و دیگران و توانایی ابراز آن.
رشد عاطفی از نخستین روزهایی که یک نوزاد به دنیا می‌آید، شروع می‌شود و تا بزرگسالی ادامه دارد. احساسات اصلی خشم، ترس، غم و شادی اولین عواطفی هستند، که کودکان مشاهده و تجربه می‌کنند. همچنان که رشد عاطفی در کودک افزایش می‌یابد، احساسات دیگر مانند کم‌ رویی، احساس گناه، شرم و همدلی نیز رشد پیدا می‌کند. در رشد و بلوغ عاطفی کودک، والدین نقش مهمی ایفا می‌کنند. زیرا اولین پیوند بین کودک و محیط بیرون، والدین هستند. تاثیری که والد بر کودک می‌گذارد، سازنده‌ی اولین تعامل او با دیگر کودکان و تعیین کننده‌ی نوع تعامل کودک با جهان اطراف است.

ارتباط بین رشد عاطفی و دلبستگی ایمن

یکی از مهم‌ترین و موثرترین عوامل در رشد عاطفی کودکان که زمینه‌ی زندگی عاطفی آن‌ها را شکل می‌دهد، سطح دلبستگی ایمن و درواقع احساس دلبستگی است، که کودک با والدین مخصوصا مادر خود دارد. اگر نیازهای اولیه کودک به خوبی پاسخ داده شود، کودک دنیا را محیط امنی می‌شناسد و با اعتماد به محیط اطراف رشد می‌کند. برداشت اولیه او از دنیا این است، که انسان‌هایی قابل اعتماد و پاسخگو دارد. بنابراین احساس دلبستگی ایمن خواهد داشت.
اولین ارتباطات کودک زمینه ساز روابط اجتماعی او خواهد بود. دلبستگی در کودکان در صورتی که ایمن باشد، باعث می‌شود کودک بدون نگرانی و با حس آزادی به جستجو در دنیای اطرافش بپردازد. از نظر کودک دنیا مکانی قابل پیش بینی و مورد اعتماد است و این بینش توانایی رشد کودک را تضمین می‌کند. دلبستگی ایمن در درک احساسات و کنترل خشم نقش مثبتی ایفا می‌کند.
و اگر عکس این اتفاق بیفتد، یعنی کودک دلبستگی ناایمن داشته باشد، در تعامل با جهان اطراف همیشه مراقب نشانه‌های خطر خواهد بود. به موازات احساس خطر اضطراب و استرس در کودک تقویت می‌شود که باعث می‌شود، او در آینده به فردی پرخاشگر یا مطیع تبدیل شود، تا بتواند از خود در مقابل علائم خطر حمایت کند. دلبستگی ناایمن باعث می‌شود، کودک در بزرگسالی نیز این احساس ناامنی را به روابط خود انتقال بدهد.

عوامل موثر در رشد روانی و عاطفی

برای این که یک کودک بتواند احساس خود را بروز بدهد، ممکن است عوامل زیادی موثر باشند. که به رشد روانی او کمک کنند یا باعث کند شدن روند رشد عاطفی وی شوند. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱. الگوهای رفتاری کودک
رفتارهای پدر و مادر کودک و اولین مراقبین او تاثیر بسیار زیادی در رشد روانی او خواهد داشت. ممکن است سیستم‌های آموزشی زیادی برای بهبود رشد عواطف وجود داشته باشد. اما نمی‌توان تاثیر الگوی والدین را نادیده گرفت. زیرا کودکان از راه مشاهده، تعامل با اطراف را می‌آموزند. زمانی که شما احساسات متفاوت را تجربه کرده و واکنش نشان می‌دهید، هنگامی که با دیگران تعامل اجتماعی و عاطفی دارید و در تمام زمان‌هایی که شما با احساسات خود روبرو شده و به آن ها پاسخ می‌دهید، کودک شما ناخودآگاه، شیوه شما را از طریق مشاهده دریافت می‌کند. الگوی‌های رفتاری مناسب یکی از مهمترین نکات در تربیت کودک است.

۲. پاسخ به عواطف کودک
میزان پاسخی که شما به عواطف کودکان می‌دهید، زیربنای رشد عاطفی کودکان است. رشد روانی کودک در گرو برخوردهای صحیح و سیستم پاسخگویی موثر و درست شما است. به عنوان مثال پاسخی که شما به گریه کودک خود می‌دهید، می‌تواند در رشد عزت نفس کودک و خودباوری او بسیار تاثیر گذار باشد.
کودکی که در زمان‌های گریه مورد پذیرش والدین قرار نمی‌گیرد، می‌آموزد که موجود دوست داشتنی نیست و عواطف خود را پنهان می‌کند، تا مقبول والدین باشد. به این طریف احساس عزت نفس او لطمه می‌بیند و رشد روانی او با مانع روبرو می‌شود.

۳. استرس در خانواده
شرایط زندگی همراه با استرس، روی احساسات کودکان تاثیر منفی می‌گذارد. استرس مانع کودک برای بیان و ابراز احساسات او شده و احساس ناامنی او را افزایش می‌دهد. در خانه‌ای که هیجانات منفی بالا وجود دارد، مجالی برای خوداظهاری ایمن کودک و دریافت پاسخ مسئولانه باقی نمی‌ماند. بدین ترتیب رشد روحی و روانی کودک کند پیش می‌رود.

۴. هنجارها و باورهای جامعه
این که جامعه نسبت به روش‌های مختلف بروز عاطفه چه عکس العملی نشان می‌دهد، می‌تواند بر شیوه واکنش کودکان نسبت به احساسات درک شده، تاثیر بگذارد. در جوامعی که برای بیان عواطف، ارزش گذاری مطلوب اتفاق می‌افتد، افراد در بیان عواطف خود احساس ناراحتی نمی‌‎کنند و خوداظهاری امنی خواهند داشت.

۵. تاثیر شخصیت و ژن در رشد روانی و عاطفی
صفات ارثی هر انسانی با دیگری متفاوت است و هر کسی ممکن است در مواجهه با مسائل مختلف، واکنش متفاوتی داشته باشد. وراثت در بیان احساسات و ابراز حالات روحی و روانی تاثیر غیرقابل انکاری دارد. مثلا افراد درونگرا در بیان احساسات مانند افراد برونگرا رفتار نمی‌‎کنند. شخصیت درونگرا در ابراز عواطف خود، رفتار محافظه کارانه‌ای پیش می‌گیرد و کندتر خود را بروز می‌دهد. اما برونگرا راحت تر و بازتر رفتار می‌کند و در اشتراک گذاشتن عواطف خود کمتر نگرانی دارد.

 

برای رشد روانی و عاطفی کودک چه باید کرد؟

رفتار کودکان بسیار متغیراست و سریع از یک حالت به حالت دیگر تغییر می‌کند. به سرعت تغییر روحیه می‌دهند. ممکن است لحظه ای برای یک خواسته جیغ بکشند و لحظهای بعد کاملا شاد به بازی بپردازند. نوسانات رفتاری آن‌ها کاملا طبیعی است. زیرا برخورد آن‌ها در ابتدا کاملا واکنشی و در لحظه است. اما برای این که با دوستان هم سن و سال خود به تعامل بهتر برسند، نم نم مهارت‌های اجتماعی و عاطفی را از دوستان، خانواده و سیستم آموزشی دریافت می‌کنند و این وظیفه بیش از هر کسی بر عهده والدین است، که در آموزش مهارت‌های ارتباطی و رشد عاطفی کودک خود اهتمام بورزد.
رشد روانی و عاطفی یک انسان از کودکی آغاز می‌شود. بنابراین بهترین زمان برای رشد توانایی‌های احساسی و عاطفی انسان همان دوران کودکی است. و وظیفه والدین نیز این است که به فرزند خود کمک کنند، تا در کودکی با احساسات خود ارتباط برقرار کند. به این منظور به روش‌های زیر می‌توانید در شناخت و ابراز احساسات کودک خود به او کمک کنید.

۱) آموزش شناخت احساسات
از کلماتی که برای کودک قابل فهم است و از زبان خود کودک استفاده کنید و احساس کودک را برایش به روشی ساده و با استفاده از تصاویر، کتاب یا فیلم توضیح دهید. از داستان‌های کوتاه کودک برای توضیح و تفهیم عواطف او کمک بگیرید. و سعی کنید در ابتدا او را با احساساتی که تجربه می‌کند، روبرو بکنید. کمک کنید، احساس غم و شادی خود را درک کند و حس آن لحظات را بشناسد.

۲) یادگیری ابراز احساسات
پس از شناخت عواطف، نوبت آن است که به کودک خود یاد بدهید، درباره آن چه احساس می‌کند صحبت کند. با استفاده از کتاب داستان، شخصیت‌های کارتونی یک انیمیشن، و هر چیز مناسب سن او سعی کنید، راه‌های ابراز احساسات و برقراری ارتباط با عواطف را به او بیاموزید. او را در موقعیت‌های واقعی که در آن قرار می‌گیرد، مورد سوال قرار بدهید. بخواهید حسش را بگوید. اگر می‌تواند درباره آن کمی حرف بزند. ناراحتی یا خشم خود را و علت آن را به زبان بیاورد. بیان احساس به کودک کمک می‌کند، بتواند آن موقعیت را بهتر پشت سر بگذارد. بهتر مدریرت کند و حال خوبی نسبت به قبل پیدا کند.

۳) کمک به مدیریت عواطف
کودکان در ابتدا شیو‌های واکنش و مدیریت مناسب احساسات را بلد نیستند و نسبت به حوادث پیرامون خود، واکنشی پاسخ می‌دهند. بهتر است، به آن‌ها بیاموزید، که شیوه‌های پاسخ گویی متفاوتی برای یک بیان یک هیجان وجود دارد و می‌تواند از بین چندین پاسخ، یکی را انتخاب کند. در انتخاب گزینه مناسب او را یاری کنید. برای درک بهتر کودک از مثا‌های واقعی که قبلا اتفاق افتاده استفاده کنید و ذهن او را برای پاسخگویی و انتخاب گزینه درست به چالش بکشید

۴) تشویق کودک در بیان عواطف
زمانی که کودک شما تلاش خود را بکار می‌گیرد تا خود را بروز دهد، احساسات خود را توضیح می‌دهد. یا در موقعیت‌های عملی هیجان خود را به شکل مثبت مدیریت می‌کند و رفتاری هوشمندانه از خود نشان می‌دهد، حتما او را تشویق کنید. به او بگویید که چقدر به او افتخار می‌کنید و از این که توانسته هیجان و عواطف خود را مدیریت کند، خوشحال هستید. حمایت و تشویق والدین از باارزش‌ترین تکنیک ها برای افزایش هوش هیجانی کودک است.

۵) آموزش همدلی
کودکی که به خوبی عواطف خود را بشناسد و بتواند ابراز کند، به راحتی می‌تواند در موقعیت‌های متفاوتی که برای یک کودک دیگر اتفاق می‌افتد، خود را جای او بگذارد و احساس او را درک کند. برای کمک به درک این موضوع شما می‌توانید برای او با خواندن داستان‌های متفاوت، دوست‌های فرضی برای او بسازید و از او بخواهید حس شخصیت‌های داستان را برای شما بازگو کند. به مرور که خود را در موقعیت جایگزینی می‌گذارد، می‌تواند حس همدلی را به خوبی بیاموزد.

اهمیت رشد روانی و عاطفی

مسیر شناخت احساسات و ارتباط درونی یک انسان، بخصوص در سال‌های اولیه زندگی، به دلایلی که در ذیل بیان می‌شود، راهی برای تضمین سلامت روانی یک کودک و مواجهه‌ی سالم او با جهان اطراف است.

۱) افزایش هوش هیجانی
کودکی که نسبت به احساسات خود شناخت پیدا می‌کند و توانایی ابراز عواطف را به دست می‌آورد، بهتر می‌تواند با حس درونی خود ارتباط بگیرد. درباره آن حرف بزند، احساس همسالان خود را درک کند. عواطف و هیجان خود را با مهارت بهتری کنترل و مدیریت می‌کند و از سطح هوش هیجانی بالایی برخوردار است.

۲) کاهش سطح استرس
بسیاری از والدین در برخورد با احساسات مختلف کودک عکس العمل نامناسبی از خود نشان می‌دهند. مثلا در مقابل گریه کودک رفتاری که به آرامش کودک کمک کند، نشان نمی‌دهند. باید بتوانید با کودک خود همنوا و هم احساس شوید. به او نگویید نباید گریه کنی. بلکه باید وارد دنیای او شوید و با نشان دادن همدلی خود نسبت به احساس غم او، به کاهش استرس او کمک کنید. بگذارید کودک از غم خود بگذرد اما به روشی درست.
جلوی بروز ناراحتی کودک را نگیرید. او باید بتواند با ابراز احساسات خود، آرامش بگیرد، حس کند که درک شده و دیگر احساس استرس و ناامنی نکند. همچنین با رفتار درست شما یاد می‌گیرید، در مقابل ناراحتی دیگران همدلی خود را بروز دهد. رفتار مناسب شما به او، ابراز درست احساس و همچنین همدلی نسبت به همنوعش را به او می‌آموزد.

۳) بهبود سلامت روانی
کودکی که احساسات خود را می‌شناسد و با بیان و ابراز آن‌ها آشنا می‌شود، می‌آموزد، که همیشه از مهارت‌های ابرازی استفاده کند. بنابراین احتمال این که الگوهای ناکارآمد و منفی را برای بیان احساسات خود بکار بگیرد، بسیار کم است و گرفتار شیوه‌های نادرست مانند پرخاشگری یا رفتارهای انفعالی مانند انزوا، سیگار کشیدن، کینه توزی نمی‌شود. به این طریق سلامت روانی او پیشرفت می کند.
حقیقت این است، که وقتی نتوانید به درستی حس خود را بشناسید یا راهی برای ابراز صحیح آن نداشته باشید، احساسات منفی شما رشد می‌کند و بیشتر دچار هیجانات منفی و اختلالات روانی می‌شوید. اما اگر در کودکی شیوه‌ی بیان عواطف خود را یاد گرفته باشید، از سلامتی روحی و روانی بیشتری برخوردار خواهید بود.

۴) افزایش توامندی‌ها و انرژی روانی
اگر از ابتدا یاد گرفته باشید، که همه احساسات خود را بروز بدهید و از تمام ظرفیت خود استفاده کنید، در بزرگسالی با انباشت احساسات جمع شده و هیجانات سرکوب شده مواجه نمی‌شوید. بنابراین انرژی و سرمایه روانی بالایی برای عملکرد مطلوب در طول زندگی خواهید داشت.

منبع: هنر زندگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *