عباس یزدی
باربران حمل اثاث منزل همیشه از سنگینی کتاب شکایت دارند. آنها میگویند اگر کتاب را خواندهای دیگر چرا آن را با خودت میبری، کتابت را به دیگران بده تا آنها هم بخوانند. اگر هم تا به حال نخواندهای، مِن بعد هم نمیخوانی پس بار اضافه نیار. ناشران هم میگویند وضع اقتصاد نشر خراب است و کسی کتاب نمیخرد. اگر سرانه مطالعه در کشوری بالا برود چه سودی خواهد داشت؟ در این یادداشت عباس یزدی با بیانی گاه طنزآمیز به پاسخ این سوال فکر کرده است.
خواهرزادهام میگوید هرگز کتاب نمیخواند، او معتقد است زمانی را که برای مطالعه هدر میدهیم میتوانیم دهها فیلم ببینیم. شاید او درست میگوید.
به مدیر انتشارات گفتم، آقای محترم، بیست درصد از قیمت پشت جلد برای منِ نویسنده در حد تکدیگریست، قیمت را بالا ببرید. او جواب داد: با همین قیمت هم کسی کتاب نمیخرد، در ضمن ما درصد خوبی به نویسنده میدهیم. او هم راست میگوید.
باربران حمل اثاث منزل همیشه از سنگینی کتاب شکایت دارند. آنها میگویند اگر کتاب را خواندهای دیگر چرا آن را با خودت میبری، کتابت را به دیگران بده تا آنها هم بخوانند. اگر هم تا به حال نخواندهای، مِن بعد هم نمیخوانی پس بار اضافه نیار. آنها هم درست میگویند.
اما آمار مطالعه چیز دیگری میگوید. با نگاهی سطحی به آمار و اطلاعات موجود در اینترنت به اعداد جالبی میرسیم. در جستجوی اولیهی سرانه مطالعه در جهان، بهخصوص به زبان فارسی، در مییابیم که هند و چین و اندونزی بیشترین آمار مطالعه را دارند. نکتهای که برای من عجیب بود و به آن شک کردم. بنابراین به سراغ عناوین دیگری برای جستجو رفتم، عناوینی چون، بیشترین گردش مالی در صنعت چاپ کتاب. بیشترین عناوین منتشره در سال برای هر کشور و بعد از همه، تنوع مطالعه در جهان.
با این جستجوها و آمار موجود در اینترنت به موضوعی میرسید که قاعدتاً باید رسید. سطح سواد مردم با سطح درآمد آنها نسبت مستقیم دارد. توجه داشته باشیم که کشورهایی چون آمریکا و چین به خاطر حجم تولید ناخالص ملی و نوع سیاستگذاری داخلی جزو استثناها محسوب میشوند. همینطور کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و سه کشور اسکاندیناوی، این کشورها معمولاً ملاک و متر ارزشگذاری نیستند. چون آنها نیز یا اقتصاد گلخانهای دارند و یا به خاطر شرایط ویژه از نظر تامین اجتماعی در وضعیتی هستند که رسیدن به آن برای دیگر کشورها امکانپذیر نیست.
حال پرسشی که مطرح میشود این است، اگر سرانه مطالعه در ایران که میگویند سیزده دقیقه در روز برای هر فرد است به بیست و شش دقیقه یا حتی سی و نه دقیقه افزایش یابد، تاثیری بر زندگی و سطح رفاه عمومی خواهد داشت؟
به نظر من، بله .
اولین تاثیر آن روی همین بخش چاپ و نشر خواهد بود که با رقم اسفناک حدود سه هزار میلیارد میتواند به رقم نه هزار میلیارد برسد و حداقل همین بخش را جانی تازه ببخشد. توجه کنیم که بودجه دولت در سال چیزی حدود سه هزار و هفتصد هزار میلیارد تومان و تولید ناخالص ملی ایران حدود چهارصد میلیارد دلار است. اندازه بیزینس کتاب در ایران، در مقابل رقم اختلاسها هم ناچیز است. ارقام در ایران به قدری بزرگ شده که برای آن واحد غیر رسمی «همت» یعنی هزار میلیارد تومان به کار برده میشود و اندازه بیزینس کتاب سه همت است.
تاثیر رشدِ اقتصادِ کتاب، تنها در همین بخش نخواهد بود. همهی ما با صنعتکارانی که فارغ التحصیل هنرستان هستند برخورد داشتهایم و میدانیم آنها کارشان را به مراتب بهتر از صنعتکارانی انجام میدهند که کار را به صورت تجربی و سینه به سینه یاد گرفتهاند. یعنی نجاری که دو کتاب درباره نجاری خوانده بهتر از همکارش که آن دو کتاب را ندیده، کارش را انجام میدهد.
وزیر امور خارجهای که به تاریخ جهان اشراف دارد بسیار بهتر از همقطارش خواهد بود که فقط درسهای دانشگاه را خوانده است. سینماگر، نقاش، هنرپیشه و روانشناسی که رمان میخواند بهتر از آنها که مطالعه ندارند انسان را درک میکند.
و البته در همه موارد استثنا هم وجود دارد.
در نگاهی اجمالی به اطرافمان هم متوجه میشویم آنان که یک دیوار خانهشان کتابخانه است، آدمهای موفقتری در جامعه هستند، گرچه اخیراً از کتاب به عنوان عنصری دکوراتیو استفاده میشود. یا در برخوردهایی که با کسبه تحصیلکرده داریم به خوبی تاثیر مطالعه را بر کسب و کار افراد مشاهده میکنیم. نمونهی بارز آن را این روزها در رستورانها و کافههایی میبینیم که صاحبان یا مشاوران آنها معماران و گرافیستهای تحصیلکرده هستند.
به نظرم میتوان تحقیق جامعی با موضوع «مطالعه و تاثیر آن بر اقتصاد خانوار» داشت. شاید بعد از این تحقیق ما هم به راستی بفهمیم که خواهرزادهی من درست میگفته و حداقل با دلیل و مدرک متقاعد شویم که خواندن کتاب، وقت تلف کردن است!
منبع: